محل تبلیغات شما

شنبه فروردین ؛ مراسم الهام جان بود و من بعد از این تعتیلات  عید و حال و هوای بد عید و بعد از سالها زیاد یک شب رو به فراموشی سپردم و از تمام غم و غصه ی دنیا فارغ ؛ حال و روزم قابل وصف نیست ؛ احساس می کنم خیلی خوب و خوش گذشت دلیلش رو نمی فهمم هر چی بود اون شب و اون احساس رو دوست داشتم بعد از تقریبا 8/9 سال حال و هوام رو عوض کرد و اون جو من رو از خودم دور کردو تونستم به هیچ چیز فکر نکنم 

حدس خودم به دو چیز می ره یکی اینکه تقریبا بیش از هشت سال از داغ محمود عزیزم می گذره شاید دارم کمکم با قضیه نبودش تو جمع کنار میام 

یا شایدم به خاطر شباهت زیادی که تو شاه داماد آقا ابوالفضل به محمودعزیزم احساس می کنم اون روز برام خیلی خوش بود دوست نداشتم اصلا تحت هیچ شرایطی خراب شه  ؛    جو خیلی دوستانه و صمیمی بود من لذت بردم 

ولی گویا بعضی ها ناراضی و بعضی ها دل نگران و بعضی ها از کارایی که کردن دو دل و پشیمان و حتی کارایی که نکردن ووووو

بلاخره تو همچنین مراسمهایی یه سری اتفاقات رخ می ده و یه سرس حرف و حدیثی به وجود میاد که بعضی هاهم بیراه نیسته و طبیعیه

گاهی یه لحظه آدم ها تو اون جو حل میشن و یه حرفهایی یه رفتارهایی یه حرکاتی انجام می دن که خودشونم قبول ندارن 

شاید در حالت عادی هیچوقت انجامش ندن ؛ امیدوارم خدا موقعیت ما رو به نادونیمون و به عظمت خودش بر ما ببخشه و خداوند واقعا بخشنده هست و کاش ما هم در جوها بیشتر حواسمون باشه و از خدا بخواهیم که کمکمون کنه

شب بیاد موندنی بود امیدوارم خداوند هیچوقت این خوشی رو از جمع ما نگیره و این زوج و همه ی جونها خوشبخت بشن 

الهههههههههههههی امین 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها